Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘تقلب’

خبری که صبح زود شنیدم و منو کاملا شوکه کرد این بود : آزمون دستیاری ابطال شد!!!!

متن خبر از سایت وزارت بهداشت به این شرح است :

بسمه تعالي

نظر به التزام قانوني و اخلاقي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي نسبت به سلامت برگزاري آزمون مهم و حساس پذيرش دستيار تخصصي، رعايت عدالت و مقررات و قوانين مربوط به برگزاري اين آزمون ، به اطلاع عموم داوطلبين محترم شركت كننده در آزمون دوره سي و هفتم ميرساند:
در بررسي اعتراضات و شكايات برخي از داوطلبين پس از برگزاري آزمون و وارد دانستن برخي از آنها به دستور وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي سي هفتمين دوره آزمون پذيرش دستيار تخصصي ابطال شد .
از تاريخ صدور اين اطلاعيه، كليه دست اندركاران مركز سنجش آموزش پزشكي تا حصول نتيجه نهايي، پس از رسيدگي كامل به كليه ابعاد موضوع از سمت هاي خود عزل ميشوند .
به داوطلبين محترم توصيه ميگردد با حفظ آمادگي علمي، خود را براي شركت در آزمون جايگزين كه به زودي زمان آن اعلام خواهد شد، مهيا نمايند.
جزئيات برگزاري در اطلاعيه هاي بعدي اعلام خواهد شد.

22:38 – جمعه 30 بهمن 1388 / شماره :  10161

خان داداش منم امسال امتحان داشت . هر بار که داداشی ها در امتحانی _ حالا هر امتحانی میخواد باشه _ شرکت می کنند کلی استرس به من وارد میشه ، حالا دیگه خودشون بماند که چقدر استرس رو تحمل می کنند . وقتی این خبر رو شنیدم شوکه شدم !!! سریعا به خان داداش خبر دادم که ایشونم کاملا مبهوت شد . آخه هنوز کلید اصلی سوالات درنیومده امتحان رو ابطال کردند .

والا ما که هر کنکوری دادیم کلی تقلب شد هر چی داد زدیم کسی نشنید ! آخرش به این نتیجه رسیدیم که مگه امتحان بدون تقلب هم میشه ؟ که نهایتا بی خیال این قضیه شدیم و گفتیم بابا به ما چه کی تقلب می کنه کی تقلب نمی کنه ما کار خودمون رو می کنیم و درسمون رو می خونیم ؛ چکار به بقیه داریم! حالا چی شده که داوطلبین مهم شدند و به شکایاتشون رسیده شده  و اصولا کی به شکایاتشون رسیده شده و اصلاچه موقع و چطوری داوطلبین اعتراض و شکایت کردند ؟؟؟

احتمالات وارده :

1 ……….. ( بدلیل پاره ای از ملاحظات نمی نویسم که چی می خواستم بنویسم!)

2………..( بازم بدلیل بالا این مورد هم نمی نویسم .خودتون حدس بزنید.)

3. احتمالا یکی از نورچشمی ها  نرسیده امتحان بده که بعدا با سایر روشها قبولیش اعلام بشه ، بخاطر همون یک نفر آزمون ابطال شده !

4 ………………………………… ( رجوع شد به موارد 1 و 2 )

5…………………………………..( رجوع شود به موارد 1 و 2 )

و …………………………………..( ایضا رجوع شود به موارد 1 و 2 )

حالا مسئول هدر رفتن این همه هزینه صرف شده از بیت المال کیست ؟  مسئول این همه فشار و استرس روانی که بر داوطلبین  و خانواده های آنان وارد شد کیست ؟ ( حالا وقت و هزینه مادی به کنار) . اصلا کسی مسئول هست ؟

پ . ن 1 :  بدلیل اینکه اعصابم داغون شده اسم کسی رو که دوهزارمین کامنت رو گذاشته توی پست بعدی اعلام خواهد شد ! ( حالا خوبه من خودم امتحان ندادم ، درسته که من و داداشی نداریم ولی فکر کنم اگر خودم بودم سکته رو زده بودم!)

پ . ن 2 : احساس می کنم همه بازیچه هستیم !!!!! ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

Read Full Post »

شیطنت

برای اینکه ملت خیال نکنند اینجانب خیلی پاستوریزه تشریف دارم و اصلا هیچ شیطنتی تاکنون از من سر نزده است ، جهت تنویر افکار عمومی تمام آنچه را که از شیطنتهایم بخاطر می آورم ، می نویسم.

1 . کوچولو بودم ( دقیقا یادم نیست چند سال داشتم) که پدرجان منو برد تا واکسن بزنم. منم فقط گریه میکردم و می گفتم نمیخوام بیام. ولی پدرجان بزور منو برد. اونجا نوزادانی را دیدم که بهشون واکسن میزدند ولی اونها گریه نمی کردند. پدرجان به من می گفت : ببین اینها چقدر از تو کوچولوترند ولی گریه نمی کنند. ولی من همچنان گریه میکردم. تا اینکه نوبت خودم شد. واکسن رو که میزدند اصلا دردم نیومد ولی چون از اول گریه می کردم به گریه کردن ادامه دادم که آخر سر پدرجان مجبور شد موقع برگشتن به منزل کلی اسباب باری برام بخره!

2 . کلاس دوم ابتدائی که بودم دوست داشتم به یکی از کشورهای خارجی تلفن کنم و از آنجائی که فکر میکردم اگر از منزل خودمان تماس بگیرم ممکنه مادرجان و پدرجان عصبانی شوند ، بنابراین تصمیم گرفتم از کیوسکهای تلفن زنگ بزنم . کیوسکها هم که سکه ای بودند ، اصلا نمیتوانستم تصور کنم که با تلفن سکه ای هم میشود با یک کشور خارجی تماس گرفت!بنابراین یک روز هنگام برگشتن از مدرسه به دوستم گفتم بیا به آمریکا زنگ بزنیم . هر چی سکه داشتم داخل تلفن انداختم. تنها کدی که بلد بودم کد آمریکا بود ، بنابراین شروع به شماره گرفتن کردم 001، دقیقا یادمه که حتی قدم نمی رسید درست و حسابی ببینم چه شماره ای رو می گیرم. یکهو دیدم یکنفر گوشی رو برداشت و گفت : هلو ( دوستان یکهو یاد لنک رانی نیفتین !   » ه » رو با کسره بخونین! ). اونقدر ترسیدم که گوشی رو کوبندم سر جاش و شروع به دویدن کردم.

3 . کلاس دوم راهنمائی بودم. ناظممان وارد کلاس شد و به من و چند نفر از بچه ها گفت باید در مسابقه کتابخوانی شرکت کنید. من گفتم دوست ندارم در چنین مسابقه ای شرکت داشته باشم. ایشون هی اصرار میکردند و منم می گفتم دلم نمیخواد شرکت کنم. آخرش گفت مجبوری ، باید شرکت کنی! و از آنجائی که اینجانب هیچگاه زیر بار زور نرفته بودم گفتم باشه حالا که مجبورم می کنی، منم میدونم چیکار کنم. یک روز سر کلاس تاریخ خانم ناظم وارد شد و از معلم تاریخ خواست تا سوالات را در میان بچه ها توزیع کند. از آنجا که اینجانب مثبت ترین و زرنگ ترین دانش آموز مدرسه بودم و همه به من اطمینان داشتند کسی کاری به کارم نداشت. منم همون کتاب منبع رو باز کردم و تمام سوالات رو از روی اون جواب دادم. همه رو درست جواب دادم. ( آفرین به خودم که از روی کتاب همه رو درست جواب دادم!  ) و اول شدم. بعد هم رفتم پیش خانم ناظم و گفتم نمی خوام توی مراحل بالاتر مسابقه شرکت کنم که خانم ناظم اجازه نداد. تازه یکی از بچه ها رفته بود به خانم ناظم گفته بود که عذرا از روی کتاب نوشته ولی خانم ناظم باور نکرده بود.

این اولین و آخرین باری بود که تقلب کردم. به من چه من به خانم ناظم گفتم نمی خوام توی مسابقه شرکت کنم خودش مجبورم کرد!

Read Full Post »

1 . قویا میتونم بگم که توی این سالهائی که درس خوندم ؛ هیچ موقع تقلب نکردم. حالا چراش رو هم میگم. به دو دلیل . دلیل اول اینکه معتقد بوده و هستم که نمره ای که خودم می گیرم ارزش بیشتری داره. دلیل دوم هم اینه که با اینکه بعضی مواقع وسوسه شدم که تقلب کنم ولی غرورم _ بعضی مواقع مغرور بودن هم خوبه ها ! _بهم اجازه نمیداد . ( آیکون عذرای مغرور )

توی دوران کارشناسی روزها همیشه توی سالن مطالعه دانشکده بودم و شبها هم توی سالن مطالعه خوابگاه و یاور خره رو استاد میکردیم. ولی هم کلاسیهام که همیشه در حال گشت زنی و متر کردن آبرسان بودند همیشه نمره شون بیشتر بود. یک روز یکیشون بهم میگه : چه خبره این همه درس میخونی؟ گفتم شماها که همیشه نمره تون بیشتر از منه یعنی درس نمیخونین؟ این همکلاسی جان حرفی زد که شاخ درآوردم. گفت : چرا می خونیم ولی فرمولهای مهم رو حفظ نمی کنیم ، تقلب می نویسیم و می بریم سر جلسه امتحان. پرسیدم چه جوری؟ گفت : هیچی روی پامون می نویسیم( تازه این همکلاسی ما چادری بودند!!!!) و جوراب پارازین می پوشیم. مثل شماها نیستیم که بشینیم اینهمه فرمول رو حفظ کنیم.

لازم به ذکره که اشتباهات من توی امتحانات همیشه به اشتباه نوشتن فرمولها مربوط میشد. مثلا عدد 2 رو در مخرج کسر یک فرمول عریض و طویل ، فراموش می کردم و نهایتا جواب اشتباه بدست می اومد! این دوستان عزیز هم همه رو درست جواب میدادند.

2 . کنکور کارشناسی ارشد توی دانشکده خودمون برگزار شد. من و چند تا از بچه های کلاسمون دورتر از بقیه بچه های کلاس بودیم. بعد از تمام شدن امتحان دیدیم ، بچه های کلاسمون یک گوشه سالن جمع شدند و با هم صحبت می کنند. رفتیم ببینیم تا چه خبره. دیدیم بحث در مورد دختری هست که از اول تا آخر جلسه در حال تقلب کردن بوده ! بعدش هم دختری رو دیدیم که با چهره خندان به ما نگاه میکرد و زحمات همه رو به سخره گرفته بود. دوستامون گفتند که این همون دختره هست که تقلب می کرده!

ماجرا از این قرار بود که این دختره موبایلشو داخل جلسه برده بود و هدفون موبایل رو هم توی گوشش گذاشته بود و با یک نفر که اونطرف خط بود و ظاهرا یک آقا بود ، صحبت میکرد. این آقا از اون طرف خط جواب سوالها رو به این خانم نامجترم می گفت و اون هم تند تند جوابها رو وارد پاسخنامه میکرد. بچه ها مراقب جلسه رو صدا کردند و بهش گفتند خانم صدای آقا میاد که ایشون گفتند حتما از اون طرف سالن صدا میاد._ دانشکده ما حوزه امتحانی خانمها بود و هیچ آقائی اونجا حضور نداشت، بجز آقائی که خدمات بود و از اول تا آخر جلسه پارچ آب رو با لیوانهای یکبار مصرف حمل میکرد و اعصاب ما رو خورد کرده بود ! _ این خانم مراقب خودش رو به نفهمی زده بود که آخرش بچه ها بهش گفته بودند اون دختره داره تقلب می کنه. مراقب هم بالای سر دختره رفته بود و صداش کرده بود ولی این خانم متقلب صدای مراقب رو نشنیده بود. نهایتا که فهمیده بود همه متوجه تقلبش شده اند ، مثلا حالش بهم خورده بود و شروع کرده بود به ناله کردن که آی حالم بده ! وای دارم می میرم! نهایتا به سمت دستشوئی راهنمائیش کرده بودند که یک آبی به سر و صورتش بزنه و بعد دوباره اومده بود نشسته بود و به تقلب کردنش ادامه داده بود! دست مراقبین جلسه هم درد نکنه که در راستای ترویج فرهنگ تقلب گام برداشتند.

پ . ن : البته این روزها که اکثرا همه تقلب می کنند!

Read Full Post »