در راستای بررسی سریالهای مختلف این بار قرعه به نام سریال تلویزیونی جراحت افتاد که هر شب ساعت 20:40 دقیقه از شبکه سوم سیما پخش میشود.
سکانس اول :سریال دو خانواده کاملا مذهبی را نشان میدهد. دو برادر که علاقه بسیاری به یکدیگر دارند و فرزندان این دو برادر که با یک عقد یا صیغه محرمیت که خصوصی جاری شده است به هم ، محرم شده اند آنهم چهار سال قبل! مثل اینکه مراسم زیادی خصوصی بوده که حتی همسایه هم خبر نداشته بود و اومده بود خواستگاری دختره!!!!!!!!!!! دختری که چهار ساله عقد کرده!
سکانس دوم : امیر و اکرم برای آزمایش قبل از ازدواج به ازمایشگاه میروند ، آنجا مشخص میشود که اکرم باردار است!!!!!!!!!!!همه متعجب میشوند ! مامان ملیحه که مادربزرگ اکرم و امیر است بعد از این اتفاق یادش می افتد بگوید بزرگترهای امیر و اکرم اشتباه کرده اند که سریعا این دو را به خانه بخت نفرستاده اند.
سکانس سوم : بزرگ پدر اکرم در صحبت با برادرش میگوید : قدیم تهران کلی دروازه داشت دروازه ها یکی یکی بسته شدند ولی هنوز دهن مردم رو نمیشه بست! الان اگر سنگ هم از آسمون بباره باید عروسی این دو تا برگزار بشه که تا 10 تا کوچه اونطرفتر هم متوجه بشن که این دو تا زن و شوهرن!
در مورد سکانس اول : تا جائیکه من میدونم اگر مراسمی خصوصی هم باشه حداقل همسایه ها که متوجه میشن ولی اینها مراسمشون چقدر خصوصی بوده که حتی همسایه ها هم بی خبر بودن خدا عالم است!
در مورد سکانس دوم : به به ! به به ! ماشالا صدا و سیما هم از فیلمهای غربی عقب نمی ماند با این تفاوت که صحنه ها را نشان نمیدهد!!! ولی همان اتفاقات در فیلمهایش اتفاق می افتد. با این تفاوت که آنطرفیها به خیلی چیزها معتقد نیستند و خیلی مسائل برایشان عادی است ولی …………
مامان ملیحه مومنتر از پسرانش چرا این موضوع به این مهمی را قبلا تذکر نداده بود؟!!!!!
در مورد سکانس سوم : جناب آقای بزرگ خان ظاهرا مومن! اسلام ناب فرموده است که ازدواج خصوصی معنائی ندارد .بخاطر همین است که وجود شاهد در عقد الزامیست و ولیمه دادن به دوستان و آشنایان در شب ازدواج مستحب است. این مستحب بودن از آن جهت است که همه از ازدواج این دو نفر مطلع میشوند .
تازه بزرگ خان مومن! اگر اینطور نباشد ، هر کسی میتواند بگوید ما خودمان صیغه محرمیت خصوصی خوانده ایم !
____________________________________________________________________
دیشب قسمتی از برنامه نود را که در رابطه با اخراج علی کریمی بود دیدم. من با اخراج یا عدم اخراج کرینی کاری ندارم. در مورد مبحث روزه خواری بحث دارم! در اینکه ماه ، ماه عزیزی است شکی نیست.در اینکه همه مسلمانان ملزم به رعایت امر خدا هستند نیز شکی نیست. ولی هر کسی مسئول عمل خویش است و هر کس را بواسطه اعمال خودش مواخذه خواهند نمود. در برنامه نود دیشب صادق درودگر گفت که خیلی از بازیکنان مسافت 22.5 کیلومتر از شهر دور میشوند و روزه شان را میخورند و برمیگردند! بنابراین احتمال اینکه علی کریمی جزو اینها باشد هست. در ضمن شاید معذوریتی داشته است مثلا داروئی مصرف کرده است . حتی اگر خدای ناکرده بفرض محال ، به عمد روزه اش را خورده است ، همان ارزشهای اسلامی میگوید که خدا ستار العیوب است. شما هم عیبهای همدیگر رابپوشانید و آبروی کسی را نبرید. بفرض محال که تظاهر به روزه خواری بوده ، مگر در محل تیم شما چند نفر ناظر این روزه خواری بود.فوق فوقش صد نفر ( که مطمئنا خیلی کمتر از این تعداد بوده است ! ) شاهد بوده اند ، با این اتفاقاتی که افتاده ، همه مردم میدانند که علی کریمی بخاطر روزه خواری اخراج شده است ! آیا اینکار علاوه بر بردن آبروی یک مومن ، قبح عمل روزه خواری را نمیشکند؟!
___________________________________________________________________
پسر دائی چهار ساله من امیر حسین که یادتون هست؟ اگر یادتون نیست به اینجا و اینجا مراجعه کنید.
چند روز پیش ، قبل از ماه رمضون اومده بودن خونه مادربزرگم اینا . ما هم اونجا بودیم. امیر حسین پاشو کرده بود توی یک کفش که باید منو ببرین پارک میخوام بازی کنم. بردیمش پارک. میخواستم براش بستنی بخرم یادم رفت. موقع برگشتن جلوی یک سوپر مارکت میگه : آخ جون بستنی؟ براش خریدم. میگه : فکر کنم مامانم بگه پسر بدی شدی! میگم : نه مامانت نمیگه . میگه : فکر کنم بگه!!!
_______________________________________________________________
این هم ماجرائی از کوروش بزرگ:
زمانی گزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه گزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کوروش رو به گزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.